روزي كه مردم، ديگر شايعه را باور نكنند، چه اتفاقي خواهد افتاد!؟
بدليل فرهنگ حاكم و جو غالب، بسياري از اقشار مختلف مردم ايران، منتظر شايعه و مبلغ و اشاعه دهنده شايعه هستند، و گاه شايعه سازان، بيشتر از ديگران، شايعه اي را كه خود ساخته و پرورش داده اند، قبول و باور مي كنند.
هر جنس و كالايي را در بازار امروز ايران، مي توان بسادگي و با ايجاد يك شايعه و درست كردن تب خريد، گران و كمياب نمود و در اين راستا، تنها دلالان و بازاريان و محكتران و انبارداران و سودجويان هستند كه بخاطر زودباوري مردم، يكشبه به ثروت هاي بادآورده و هنگفت دست پيدا مي كنند.
يكروز برنج، يك روز چاي، يك روز قند و شكر، يك روز پودر لباس شويي، يك روز حبوبات، و فردا يك جنس و كالاي ديگر، و مردم نيز در پي هر شايعه و افزايش اندك قيمت كالاها، بجاي آنكه مصرف خود را كم كنند، براي خريد بيشتر به فروشگاهها هجوم مي آورند، و نتيجه اين هجوم احساسي و خودخواهانه، گراني و كميابي بيش از حد اجناس و كالاها مي باشد.
در ماههاي اخير و پس از گراني يكشبه برنج و قند و چايي، رسانه ها و خبرگزاري ها، مدام از كشف و توقيف انبارهاي محتكران برنج و چاي خبر مي دهند، و باز «حرص» مردم و «طمع» محتكران فروكش نمي كند.
شايعه، اجناس قفسه مغازه ها را به قفسه آشپزخانه ها منتقل كرده، و در اين ميان، پول هاي سرگردان و قدرت خريد بالاي مردم، نقش بسيار مهمي در گراني و كميابي كالاهاي ضروري ايفا مي كند، و تا فرهنگ «خريد» و «مصرف» مردم تغيير نكند، اين وضعيت همچنان ادامه دارد و خواهد داشت.
حكومت بر مردم ساده و زودباوري كه با شنيدن و بدون ديدن و تحقيق باور مي كنند، كار ساده و مشكلي است، و براي سرگرم نمودن مردم، تنها بايد هر هفته، يك شايعه اي ساخت و ترويج كرد، تا فكر و ذكر و ذهن مردم، به چيزي جز سياست مشغول باشد! و اما روزي كه مردم، ديگر شايعه را باور نكنند، چه اتفاقي خواهد افتاد!؟
محمد رضا شوق الشعراء